پرنیا

دختر نازنینم اول سلام بعدم منو ببخش که کم تر میام و خاطراتتو ثبت می  کنم اخه بیشتر ترجیح می دم توی دفتر خاطراتت اونا رو ثبت کنم با دست خط خودم نمی دونم شاید این جوری اگه روزی من نبودم  اینو با دست خط خودم و فقط برای تو ،همراه با تجربیاتم برات به جای بمونه. اتفاقاتی که افتاد طی این مدت اسباب کشی کردیم و بلاخره رفتیم خونه خودمون گر چه من هنوز که هنوزه خونه مامانی رو دوست دارم و دایی جون هم  رفت سر کار ،خبر مهمه دیگه در مورد خودت اینکه حدود 10 روزی میشه که از پوشک گرفتمت و هنوز هم حواسم نباشه جیش میکنی جالب اینکه فرشو نجس کنی ازم می پرسی مامان فرشو نجس کردم شستی ؟همه چی می گی الا جیش تو ،خیلی سخته ولی اخرش چی تورو خدا زودی جی...

پرنیا جونم تولد 2 سالگیت مبارک می خوام بگم که خیلی خیلی دوست دارم و از اینکه 2 سال از تولدت گذشت هم خوشحالم هم ناراحت از ایت خوشحالم که داری بزرگ و بزرگ تر می شی و من شاهد این روز های بزرگ تر شدنت هستم و از طرفی ناراحت که چه زمان سریع می گذره و این شیطنت ها و این شیرین زبونی هات تموم میشه کم کم و فقط خاطراتن که می مانند و بس.... برات اول از خدا آرزوی سلامتی و بعد موفقیت وخوشبختی رو دارم عشقم امسال متاسفانه نشد تولدتو بگیرم دختم منو ببخش از یه طرف مامان جون و بابا جون از مکه اومدن و از طرفی دیگه دارم وسیله های خونه رو کم کم جمع میکنم که به امید خدا بریم خونه خودمون تو هم چند روزی هست که مریضی و سرماخوردی و حال نداری ...راستی کادو های...